داستان کلم و زندگی

ساخت وبلاگ

شخصی برای اولین بار یک کلم دید.

اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و

با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!

اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها

پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست...

داستان زندگی هم مثل همین کلم هست!

ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم وفکر می کنیم چیزی اونور روزها

پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش

کنیم...

و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه

پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...!

زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.......

حواسمان باشد........
ما را در سایت حواسمان باشد..... دنبال می کنید

برچسب : داستان,کلم,زندگی, نویسنده : 6mmmt1d بازدید : 3979 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 3:37